عکس روز نشنال جئوگرافیک، پل بندرگاهی در سیدنی استرالیا
برای گذر از این پل بندرگاهی در سیدنی استرالیا، باید به لباس کوهنوردی مجهز شد و صعود از آن حدود 2.5 ساعت به طول می انجامد. صعود از انتهای جنوبی پل شروع می شود.
خوشتان بیاید یا نه، پوشش آدمهای شهر، یکسال آبی کاربنی می شود، سال بعد شکلاتی، پارسال نارنجی نارنگی و حالا هم که همه "سبز زمرّدی" می دوزند.
هرساله موسسه مُد Pantone (پنتون) از میان طراحان و برندهای معتبر لباس جهان برای انتخاب رنگی که قرار است طی سال آینده همه گیر شود نظرسنجی میکند. امسال بزرگان مُد جهان روی رنگ "سبز زمرّدی" با کد ۵۶۴۱-۱۷ توافق کردند و این یعنی در سال ۲۰۱۳ کسی نارنجی نارنگی نخواهد دوخت.
به سلامتی تمام کسانی که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران،
به سلامتی تمام کسانی که خود را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند،
به سلامتی تمام کسانی که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند…
.
.
.
برای مهندسین بن بستی وجود ندارد
آنان یا راهی را خواهند یافت
یا راهی را خواهند ساخت
یا در کل منکر هر راهی میشوند
روز مهندس گرامی باد
.
.
.
سعی کنید هر موفقیتی کسب می کنید از آن لذت ببرید ولی به آن راضی نشوید.
روز مهندس بر مهندسین عزیز هم میهنی مبارک
پنجم اسفند ماه، روز بزرگداشت دانشمند بزرگ ایرانی “خواجه نصرالدین طوسی ” و “روز مهندس” ، به شما دوست گرامی هیچگونه ارتباطی نداره …
هرموقع که از این خراب شده فارغ التحصیل شدی ، اون موقع این روز رو بهت تبریک میگم …
*************اس ام اس روز مهندس************
برای مهندسین بن بستی وجود ندارد. آنان یا راهی خواهند یافت٬ یا راهی خواهند ساخت…»
۵ اسفندماه٬ « روز مهندس» بر شما مهندس عزیز مبارک باد!
*************اس ام اس روز مهندس************
گالیله گفته :”بنای هستی بر مبنای هندسه است.” روز مهندس مبارک
*************اس ام اس روز مهندس************
روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی و روز مهندس بر تمامی مهندس ها مبارک باد.به امید پیشرفت روز افزون کشور عزیزمان ایران.
*************اس ام اس روز مهندس************
به تمام کسانی که مهندسی را درک کردند، به تمام کسانی که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران، به تمام کسانی که خود را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند، به تمام کسانی که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند...
*************اس ام اس روز مهندس************
مهندس بعد از این! واحد پاس نکن! کلاس دو در کن!
استاد مسخره کن! خلاصه… دانشجوی نمونه! روزت مبارک!
*************اس ام اس روز مهندس************
تا مهندس نباشی و لذت مقاومت مصالح۱و۲ ٬ استاتیک و از همه مهم تر ریاضی۱ پاس کردن را نچشیده باشی!٬ هیجان و احساس غرور زائدالوصف ناشی از خواندن این اس ام اس را در نمی یابی!
*************اس ام اس روز مهندس************
بیل و کلنگ و کاردک / سیمان و سنگ و آهک
آسفالت گرم و غلتک / روز شما مبارک مهندس
*************اس ام اس روز مهندس************
مصاحبه شغلی یک مهندس
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر پرسید:
« برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: «حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.»
مدیر منابع انسانی گفت: «خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز
تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالا چیست؟»
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی میکنید؟ »
مدیر منابع انسانی گفت: «بله، اما یادت باشه اول تو شروع کردی ! »
روز مهندس برهمه مهندسین ایرانی چه با کار چه بیکار مبارک!!!
وقتی به نیویورک سفر کنید، هنگامی که پس از خروج از فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید.
اگر یک تاکسی برای رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است
اگر راننده ی تاکسی شهر را بشناسد بخت یارتان است
و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق مواجه هستید.
هاروی مک کی می گوید:
روزی پس از خروج از فرودگاه، به انتظار تاکسی ایستاده بودم که راننده ای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید.» سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت:
«لطفا به عبارتی که رسالت مرا تعریف می کند توجه کنید.»
بر روی کارت نوشته شده بود:
در کوتاه ترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئن ترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد می رسانم.
راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراسته ای شدم. پس از آن که راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت:
«پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و یک فلاسک قهوه رژیمی هست.»
گفتم:
«نه، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم». راننده پرسید:
«در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه، کدام را میل دارید؟»
و سپس با دادن مقداری آب میوه به من، حرکت کرد و گفت:
«اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است.»
آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت:
«این فهرست ایستگاههای رادیویی است که می توانید از آنها استفاده کنید. ضمنا من می توانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم وگر نه می توانم سکوت کنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم
از او پرسیدم:
«چند سال است که به این شیوه کار می کنی؟» پاسخ داد:
« 2 سال.»
پرسیدم:
«چند سال است که به این کار مشغولی؟»
جواب داد:
«7 سال.»
پرسیدم 5 سال اول را چگونه کار می کردی؟» گفت:
«از همه چیز و همه کس،از اتوبوسها و تاکسیهای زیادی که همیشه راه را بند می آورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت می نالیدم. روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش می دادم که وین دایر شروع به سخنرانی کرد. مضمون حرفش این بود که:
مانند مرغابی ها که مدام وک وک می کنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقاب ها اوج گیرید.
پس از شنیدن آن گفتار رادیویی به پیرامون خود نگریستم و صحنه هایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند می کردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند.
سخنان وین دایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم به وجود آورم
پرسیدم:
«چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟»
گفت:
«سال اول، درآمدم دو برابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید.»
نکته ای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با 30 راننده تاکسی در میان گذاشتم؛ اما فقط 2 نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند.
بقیه چون مرغابی ها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوه ای را نمی توانند برگزینند
می خواهید گناه نابسامانی های خود را به گردن این و آن بیندازید یا برخیزید و اختیار زندگی خود را به دست بگیرید؟
راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟
تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم.
شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:
قیمت یه روز بارونی چنده؟
یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند میخری؟ حاضری برای بوکردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟ پوستر تمامرخ ماه قیمتش چنده؟
ولی اینم میدونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی به گلهای وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوتههاش ازت پول نمیگیرن!
چرا وقتی رعدوبرق میاد تو زیر درخت فرار میکنی؟ میترسی برقش بگیرتت؟ نه، اون میخواد ابهتش رو نشونت بده. آخه بعضی وقتها یادمون میره چرا بارون مییاد!
اینجوری فقط میخواد بگه منم هستم
فراموش نکن که همین بارون که کلافت میکنه که اه چه بیموقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیمساعت قدمزدن زیر نمنم بارون لک میزنه.
هیچوقت شده بگی دستت درد نکنه؟
شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه میکنن؟
اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمیمونه و نابود میشن؟
ابرا رو می گم
هیچوقت از ابرا تشکر کردی؟
هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذرهذره وجودشو انرژی میکنه و به موجودات زمین میبخشه؟!
ماهانه میگیره یا قراردادی کار میکنه؟
برای ساختن یه رنگیکمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته میشه؟
بابت این کارش چقدر حقوق میگیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمییاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمیکنیم؟
تا حالا شده بهخاطر اینکه زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟
قشنگترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.
قیمت بلیتش هم دل تومنه!
خودتو به آب و آتیش میزنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت
ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی میتونی قشنگترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گلهای آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نهتنها رنگشون پاک نمیشه، بلکه پررنگتر هم میشن
لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک میکنه و میبره.
تو که قیمت همه چیز و با پول میسنجی تا حالا شده از خدا بپرسی: قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بیعیب چقدر میارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟
خیلی خنده داره نه؟ و خیلی سوالها مثل اینکه شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...
اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این داراییهایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه میگیری؟
چی خیال کردی؟
پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!
اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی بهحساب حق و حقوق خودت میذاری
تا اونجاکه اگه صاحبش بخواد میتونه همه رو آنی ازت پس بگیره.
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...
اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟
قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه روزانهمون با خدا پول بدیم؟ یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بیمنت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم اون وقت میفهمی که چرا داری تو این دنیا زندگی ميکنی!
قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر
به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو
روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد
حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت. سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت . سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند ار آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید : ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن
به شش سوال زیر به دقت فکر کنید و جوابهای خود را روی یک صفحه کاغذ بنویسید. آنچه را که به طور طبیعی به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. زمان لازم برای آن که خودتان را واقعاً در موقعیتهای گفته شده احساس کنید، در نظر بگیرید.
قیمت خودروهای پرتیراژ داخلی تغییر چندانی نسبت به روز گذشته نداشته است. نمایندگی های فروش خودروسازان در پاسخ به دلیل عدم کاهش قیمت ها اظهار می کنند تا زمانیکه خودروسازان عرضه محصولات به صورت تحویل یک ماهه را آغاز نکنند قیمت ها کاهش نخواهد یافت.
آنچه می خوانید تکنیک های درمانی ساده اما موثر طب مکمل و جایگزین است که در درمان بیماری های شایع دوران کودکی کارساز و مفید است. نکاتی که آموزش آنها برای هر مادر و پدری لازم است.
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
به سلامتی پنگوئن که یه ذره قد داره، اما بازم لاتی راه میره ….
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یادش بخیر یه زمانی توو مدرسه با دوستمون هماهنگ می کردیم که :
تو اجازه بگیر برو بیرون منم ۲دقیقه دیگه میام!
بعد معلم عقده ای می گفت صبر کن تا دوستت بیاد بعد برو…..
من که حلالشون نمی کنم!!!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟
میگه: چون کندی سرعت دارین!
گفتم اجرکم عندالله خیالم راحت شد
یه خانواده از نگرانی در اوردی ! پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ماست ها را کیسه کرد از کجا اومده؟
روزی به مختارالسلطنه اطلاع دادند که نرخ ماست در تهران خیلی گران شده است.
مختارالسلطنه دستور داد که کسی حق ندارد ماست را گران بفروشد.
چون چندی بدینمنوال گذشت برای اطمینان خاطر با قیافه ی ناشناخته به یکی از دکان های لبنیات فروشی رفت و مقداری ماست خواست.
ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می خواهی ؟ ماست معمولییا ماست مختارالسلطنه !
مختارالسلطنه با حیرت و شگفتی از ترکیب و خاصیت این دو ماست پرسید.
ماست فروش گفت: ماست معمولی همان است که از شیر می گیرند و بدون آب است و باقیمت دلخواه.
اما ماست مختارالسلطنه همین طغار دوغ است که در جلوی دکان میبینید و یک ثلث ماست و باقی آب است و به نرخ مختار السلطنه می فروشیم و بدان نیز لقب دادیم.
حال کدام می خواهی؟!
مختارالسلطنه دستور داد ماست فروش را جلوی دکانش به طور وارونه آویزان کرده و بند تنبانش رامحکم ببستند.
سپس طغار دوغ را از بالا در دو لنگه شلوارش سرازیر کردند و شلوارش را از بالا به مچ پاهایش ببستند.
سپس به او گفت: آنقدر باید به این شکل آویزان باشی تا تمام آبهایی که داخل این ماست کردی از شلوارت خارج شود که دیگر جرات نکنی ماست داخل آب بکنی!
چون سایر لبنیات فروش ها از این ماجرا با خبر شدند، همه ماست ها را کیسه کردند.
راه برای ایمن نگه داشتن اطلاعات
همه زندگیتان در یک صفحه روشن و درخشان روی میز کارتان است. اسناد، شمارههای حساب، پسوردها، فیشها، اطلاعات مالی و … همه آنها به صورت دیجیتال در کامپیوترتان ذخیره شدهاند.
تنها مشکل این اطلاعات مهم و محرمانه در کامپیوترتان این است که بفهمید چطور میتوانید امنیت آنها را حفظ کنید. اینجا به ۶ راه برای امن نگه داشتن همه اطلاعاتی که برایتان مهم است اشاره میکنیم. دیگر نیازی به مشاوره با خدمات فناوری اطلاعات ندارید.
هنرمند خلاق هلندی ویکتور سونا دوچرخه های عجیبی را برای پروژه ی هنری خود با نام ” آینده ی نوستالوژی ” با استفاده از قطعات بازیافتی تولید کرده است. ویکتور دوچرخه های بدون استفاده و دور انداخته شده را جمع آوری کرده و آنها را به آثار هنر بسیار زیبایی تبدیل کرده است. این دوچرخه های هنری در هفته ی طراحی هلند 2012 ارائه شده اند.
سونا درباره ی خلق این آثار هنری می گوید:
جامعه ی ما از همین چیزهای اطرافمان تشکیل شده است، اما ما حاضر به نابود کردن آن ها هستیم. در این دوچرخه های هنری خطوط استفاده شده نه مستقیم هستند و نه زاویه دار. این در واقع نوع حرکت انسان ها را نشان می دهد که در زندگی با فراز و نشیب های زیادی همراه است. ما در زندگی همواره سعی داریم که از موانع موجود در زندگی به راحتی بگذریم.
به وبلاگ من خوش آمدید
استفاده روز افزون از اینترنت و در نتیجه استفاده از انتی ویروس ها را برای عموم ضروری به نطر میرسد ما بر ان هستیم که یوزر و پسوردهای رایگان و نیز هر انچه که به صورت پولی و محدود است را به صورت رایگان در اختیار دوستان قرار دهیم باشد که از ما راضی باشید با تشکر مدیریت وبلاگ Nod 32 pu